کلینیک مشاوره شرق تهران02177249607

وبلاگی با هدف اطلاع رسانی درباره راهنمایی و مشاوره تلفنی، دارای مجوز از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، تحت مدیریت امین میرموسوی( روانشناس مناطق عملیاتی جنوب کشور - شرکت نفت)

کلینیک مشاوره شرق تهران02177249607

وبلاگی با هدف اطلاع رسانی درباره راهنمایی و مشاوره تلفنی، دارای مجوز از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، تحت مدیریت امین میرموسوی( روانشناس مناطق عملیاتی جنوب کشور - شرکت نفت)

مهارت های کنترل هیجان در مشاجره های زناشویی


نوشته: میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)


وقتی حالمان را بد می کنیم


یکی از مشکلات زن و شوهرهایی که درگیر مشاجره های طولانی می شوند این است که یکی از طرفین شروع  به ذهن خوانی نیّت ها و مقاصد شریک زندگی اش می کنند متاسفانه به دنبال طولانی شدن مشاجره،  قهر و فاصله ی عاطفی اتفاق می افتد و هر یک از طرفین لج بازی می کند. به دنبال ذهن خوانی، تنفر و هیجانِ خشم بیشتر می شود این موضوع موجب دعواها و حمله های کلامی می شود که به قول معروف رویمان به هم باز می شود و حرمت ها می ریزد در این صورت به زحمت می توان به بهبود اوضاع فکر کرد.

در اینجا برای جلوگیری از این ذهن خوانی ها که حوادث بدی را ایجاد می کند از مراجعی که درگیر آن شده می خواهم به نحوی تفسیرهای فکری خودش را از رفتارهای همسرش بازگو کند که گویا فقط برای خود بازگو می کند و آنچه را که شخصا درک کرده بیان می کند چه نزد مشاور و چه برای خودش. به این طریق از هیجان خشمی که منجر به از کوره در رفتن می شود جلوگیری کرده است.

به احساسی که از این دو نحوه ی شکایت تجربه می کنید دقت کنید:

- حق نداشت با من اینطور برخورد کند.. صحبت های او در شب مهمانی از روی کنایه بود. او با این کارش خواست تلافی رفتار مادرم را دربیاورد. من نمی گذارم به خانواده ام بی احترامی شود....

 

- من از رفتارش این طور فهمیدم که از چیزی شدیدا ناراحت بود.. من فکر کنم منظورش این بود که.... او می توانست با صدای آرام تری بحث کند، می توانست اول من را در جریان ناراحتی اش قرار دهد... درست نبود که ... این انتظار را از او نداشتم. باید رفتارش را با او درمیان بگذارم.

پذیرش کلینیک:02177249607

مشاوره تلفنی: 9092301285

عروس تعریفی آخرش شلخته از آب در میاد.

نوشته: میرموسوی (مشاور و موسس کلینیک)


عروس تعریفی آخرش شلخته از آب در میاد.


ما هم گول خوردیم، زود تصمیم گرفتیم. هیچ بقالی نمی گوید ماستم ترش است؛ عقل هم که به چشم باشد دیگه بدتر، اصلا انگار هر چه در این جامعه افرادی پیدا شوند که عقلشان بیشتر به چشمشان باشد به همان اندازه مُشک هایی هم هست؛ اما مُشک هایی که خود نمی بویند بلکه عطار وصف حالشان را می کند.

خلاصه کلاه گشادی سرمان رفت. حالا اسمش هر چه باشد مثلا زودباوری ما، ساده لوحی ما. تحقیق های محلی از در و همسایه هم که حاصلی ندارد... . هه... آخر مردم تا بتوانند "حفظِ ظاهر" می کنند نه اینکه اسمش باشد آبروداری، کاش آبروداری بود. دست کم شأن و منزلت به همراه دارد. "حفظ ظاهر" که خطرناک است، زیر سقف حکایت متفاوتی دارد، رفتارها تغییر می کند، رنگ عوض می شود. نه اینکه قصد و غرضی باشد بلکه هر که باشد رفتارهای طبیعی خود را نشان می دهد شخصیت حقیقی آشکار می شود. اصلا کاش این قدر هم سنتی جلو نمی رفتم و فرصت بیشتری برای "با هم بودن" می داشتم.


پذیرش کلینیک: 02177249607

صدای مشاور: 9092301285

از چه "ازدواجی" پرهیز کنیم؟



نوشته: میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)


ازدواج به هر قیمت ، نـــــــــــــــــــــــه


- از وقتی پدر و مادر پا به سن گذاشته اند رفتارهای وسواس گونه ای از خود نشان می دهند، خیلی ایرادگیر شده اند. مرتب به من زنگ می زنند که چه وقت به خانه می رسم؟ با چه کسی هستم؟ چرا نیامده ام؟ چرا با فلانی ازدواج نمی کنم؟ هر هفته بحث و دعوایی که هیچ برنده و بازنده ای ندارد از نظر آنها حتما مشکلی دارم.... با انگیزه خلاصی از این مشاجرات به کسی که تصادفا آشنا شدم و به خواستگاری من آمد جواب دادم

- پدرم نظامی بود و بازنشسته شده بود تا جایی که یادم می آید امر و نهی کار هر روزه اش بود، تمامی نداشت از من گرفته تا مادر؛ سر هر چیزی باید از او اجازه می گرفتیم در غیر این صورت کتک بدرقه راه ما بود باز هم فرقی نمی کرد ، من و مادر نمی شناخت..... فقط قصد داشتم زود ازدواج کنم به اولین خواستگار جواب مثبت دادم


- پنج سال دوست بودم خسته شده بودم، به دوست پسرم فهماندم اگر مایل باشد بعد از این مدت ازدواج کنیم. طفره می رفت؛ خب حق داشت، هنوز کارش درست نشده بود، درآمدی در حد پول تو جیبی داشت. به اصرار من، آمد خواستگاری و سپس، ازدواج.....اما الان فکر می کنم این من بودم به مشکلاتش ساختم حالا می گوید: خودت خواستی...


در همه این داستان ها، نیازها و فشارهایی هست که باعث می شود تصمیم به ازدواج بگیریم. حق داریم که حس کنیم روزگار به ما سخت می گیرد. حق داریم حس کنیم انگار چرخ فلک حتی لحظه ای به کام ما نمی گردد. اما چه میشه کرد؟ مثال های فوق نمونه هایی است از تصمیم هایی که افراد در اثر این فشارهای روانی می گیرند و متاسفانه مصداق بارز از چاله درآمدن و به چاه افتادن است. باید تحمل کرد؛ خودمان را محدود نکنیم؛ خودمان را منزوی نکنیم.


 مواظب باشیم که فشارهای روانی باعث نشود چیزی که به عنوان نیاز حس می کنیم تبدیل به "بایدی" شود که لازم الاجراست و خودمان را ملزم به اجرای آن کنیم البته، به هر قیمت!!

" نیاز" اکنون سر و صدایش درآمده اما پاسخ بلافاصله به آن لزوما نشانگر پیروزی نیست، گاهی باید تحمل کرد تا در زمان خود برآورده شود. گاهی باید برای مدتی کوتاه به وقفه انداخت تا رابطه ای به خاطر شتاب بهم نخورد اگر نمی توانید صبر کنید، آستانه تحمل شما پایین آمده، از متخصص مشورت بگیرید، سبک زندگی خود را تغییر دهید، اولویت ها را کمی پس و پیش کنید. خود را محدود به یک نیاز نکنید، یادتان باشد آسیاب به نوبت شما هم می رسد.


خوش باشید.


پذیرش کلینیک: 02177249607

مشاوره تلفنی تهران:9092301285

صدای مشاور کشوری: 9099071164

(تماس همه روزه و ایام تعطیل از تهران و شهرستان)



نشانی ما: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام- بعد از تقاطع آیت و میدان صدم

 

ساختمان پزشکان نگین - طبقه 5 واحد 20